نمیروی!
نویسنده مهدی در اردیبهشت ۱۵ام, ۱۳۸۷«قطار میرود»
نمیروی!
«تمام ایستگاه میرود»
نمیروی!
ز خاطرم نمیروی تمام ایستگاه و هر قطار گر رود…
«قطار میرود»
نمیروی!
«تمام ایستگاه میرود»
نمیروی!
ز خاطرم نمیروی تمام ایستگاه و هر قطار گر رود…
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت؟ باکی نیست!
سلامت را بکن بگذر
نگه بر پیش پا کن گوشه چشمی به بالا هم
که شاید در میان ابر تاریک نفسهایت،
کسی دست محبت سوی تو دارد!
سلامت هم مثال صد سلام گرم دیگر در هوای سرد یخ بسته
سلامت گوش کس نشنیده شاید، تو شنیدستی سلامم را؟
مسیحای جوانمردت که شاید مرد روز پیش،
خودت ترسای پیر پیرهن چرکین دیگر شو!
هوا سرد است؟ آری! ناجوان مردانه؟ میدانم!
بیا گرما بده بر خیز آتش شو!
بیا سرخی آتش را نشان ده سرخی سرمای، رسوا کن
به امید سحر نتوان نشست امروز، غوغا کن!
بیا من منتظر میمانم ای مهمان
حسابم ذره ای از تو، که من را بر فروزد، بس!
چه خوش وامت ادا کردی بیا من چشم در راهم…
———————————–
پ.ن : قبلش اگه نخوندید شعر زمستان اخوان رو بخونید: زمستان
جدیدترین دیدگاهها