پیش نوشت: خواندن این شعر چهار سال قبل من پیش از این الزامی است! 🙂
یادتان هست زمستان و بهار
یادتان هست گل لاله سرخ
یادتان هست پرستو، گل یاس
راستی گفتم یاس
عطر سبزش را چه؟
یاد دارید هنوز؟
فصل پاییز و درو
و خیال خوش آزادی نبض گل سرخ
و خیال خوش پرواز پرستو بر بام
و دگرها و دگرها که ز یاد من و تو هم رفتست
من هنوز اما در فکرم
یادتان هست پرستو چه بگفت؟
«از دیار گل سرخ
باید امشب کوچید»
من نمیدانم لیک
گر پرستو رود از خانه ما ،
در بهاران آید؟
یا اگر یاس زند یخ ز زمستانی سرد ،
باز هم می روید؟
بلبلی خواهد خواند ،
روز دیگر آیا؟
من دگر حوصله ساختن خانه سنگی خودم را حتی
بهر دل خوش کنکی نیز ندارم امروز
من دگر حوصله ماندن، رفتن، مردن
من دگر حوصله دنیا را….
ساده تر میگویم
در زمستان جدید
من پر آتش هم، یخ زده ام!
آذر ۲۸ام, ۱۳۸۹در۳:۰۸ ب.ظ
salam.in sher vaghean ghashane.
آذر ۲۹ام, ۱۳۸۹در۱۱:۱۵ ق.ظ
بله ما عطر سبزش را هنوز به یاد داریم!
شعرتان هم زیبا بود.
دی ۱۱ام, ۱۳۸۹در۷:۱۱ ب.ظ
و دگرها و دگرها که ز یاد من و تو هم رفتست؟!!
خوشجل بود
اگر خواستی و توانستی به ما هم سری بزن!ممنون میشویم؟!!
olya66.blogfa.com
دی ۱۲ام, ۱۳۸۹در۷:۳۲ ب.ظ
سلام.پرستوها..بر میگردن…گل یاس…باز میروید…اما…کاش ما هم جایی که پرستو فرود می آید باشیم…کاش…ما چشم دیدن روییدن گل یاس را داشته باشیم….زمستان سرجای خود باقیست… ما اهل سفریم